..::هوالرفیق::..
در بخش زنان و مامایی (OBGYN) روزهای دوشنبه معادل دو کشیک به حساب میآید چرا که بیماران اسکجول (Schedule) را در آن روز در بخش میخوابانند و این به آن معناست که این بیماران نوبت عمل دارند، بنابراین آزمایشات و پیگیریهای قبل از عملشان حسابی کار کشیک را زیاد میکند. البته یک نکتهی نانوشتهی دیگر هم دارد و تنها برای آنهایی که در بیمارستان فقیهی هستند صدق میکند: راند روزهای سهشنبه استاد پارسانژاد ساعت ۷:۳۰ صبح!
من هم دقیقا به همین دلایل تمام روزهای کشیکم را دوشنبه برداشتم!
***
یکی از خوبیهای کشیکهای روز دوشنبه آن است که گراند راند۱ (Ground Round) را میتوانی شرکت نکنی. (موقعی که کشیکهایم را همگی برای روز دوشنبه بستم، این یکی را نمیدانستم) اما چطور… چطور میشود شرکت نکنی…
با ما همراه باشید 🙂
به دلیل سنگینی روزهای دوشنبه، اینترن کشیک آن روز ممکن است نتواند دست تنها تا ساعت ۱۰ یا ۱۲ در بخش کار کند؛ بنابراین از استیودنتهای کشیک آن روز میخواهد که زودتر در بخش حاضر شوند. دوست و همکشیکم، علی۲، تازه لباس اسکراب۳ گرفته بود و علاقه زیادی داشت که یک اتاق عمل را شرکت کند. من هم تصمیم گرفتم آرزویش را به واقعیت تبدیل کنم. یک روز قبل از کشیک، با اینترنمان سجاد۴ عزیز صحبت کردم. قرار شد او در گروه بنویسد که استیودنتهای کشیک بیایند بخش و ما به جای آن که به بخش برویم در فاصلهی ساعت ۸ تا ۱۲ اتاق عمل را شرکت کنیم؛ و بعدش بیاییم بخش و کشیکمان را بایستیم. البته یک قول هم به او دادم؛ که به جای ساعت ۸ شب، تا ساعت ۱۲ در بخش بمانیم و کارها را انجام دهیم.
روز دوشنبه صبح، فرا رسید و همه چیز داشت طبق هماهنگیهای قبلی پیش میرفت. رفتیم بیمارستان نمازی، بخش جراحی مغز و اعصاب (Neurosurgery) و وارد اتاق کنفرانس شدیم. در آنجا هم گراند راند برگزار بود و اساتید به ترتیب سن، ردیفها را پر کرده بودند و بعد رزیدنتها به ترتیب سال و بعد اینترنها؛ این بخش استیودنت و یا اکسترن ندارد. من ردیف آخر کنار دست یک خانم دکتر نشستم که رزیدنت سال دوم تخصص مغز و اعصاب بود. (Neurology)
پینوشت: دقت کنید که داخلی یک رشته با جراحی همان رشته متفاوت است؛ هم دوره تحصیلشان و هم تخصصشان: یکی کار تشخیصی را انجام میدهد و دیگر کار جراحی را.
استاد مسعودی۵ را هم دیدم، ردیف سوم نشسته بود. حدود ساعت ۹:۱۰ دقیقه کنفرانس تمام شد و حرکت کردیم سمت اتاق عمل.
***
با هم، من و علی، رفتیم رختکن رزیدنتها (دستیاران تخصصی) و لباس اسکراب را پوشیدیم. و بعد رفتیم اتاق عمل شماره ۱۳. آن روز به دلیل تعداد زیاد عملها، دو اتاق عمل را به جراحی مغز و اعصاب اختصاص داده بودند. اما جالب است بدانید که در راهرو اتاق عمل وقتی میخواستیم اتاق شماره ۱۳ را پیدا کنیم؛ استاد بخش زنانمان را دیدیم! استاد عمویی بسیار عزیز و گرانقدر، به همراه خانم دکتر نمازی.
+ بهبه دکتر رستگار! از این طرفا؟! بخش رو جیم زدی؟! 🙂
سریع به ساعتم نگاه کردم، ساعت حدود ۱۰ بود و گراند راند تمام شده بود.
– سلام استاد، ارادتمندم؛ گراند راند ساعت ۱۰ تمام است و بین ۱۰ تا ۱۲ کاری نداشتیم گفتیم بیایم اتاق عمل…
+ اها خوبه، نکنه اومدی عمل نوروسرجری؟۶
– اره استاد، اومدیم اتاق عمل دکتر مسعودی
+ آخه، بیچاره، دلم برات میسوزه! حداقل برو اورتوپدی که بیمارا رو صاف و صوف کنی یکم نتیجه ببینی تو جراحیت. نوروسرجری هم شد رشته؟ خدا بیامرزتت!!
..::(و همه با هم خندیدیم)::..
– شما چطور استاد؟ عمل تمام شد؟
+ اره، عمل ما خوب بود؛ ممنون. موفق باشید بچهها خوش بگذره…
– ممنونم استاد سپاس. خدانگهدار دکتر نمازی!!

توی اتاق عمل شماره ۱۳ یک پسر بچه را برای عمل Suturectomy خوابانده بودند؛ دکتر روحی عزیز سولوسرجری۸ (Solo-Surgery) داشت؛ یعنی خودش بود و خودش! برای همین اسکراب کردم و به عنوان دستیار کمکش کردم.
از هر کس بپرسید چرا جراحی را انتخاب کرده یک علت منحصر به فرد دارد؛ از همان حسی منشا میگیرد که هنگام حضور در اتاق عمل به تو دست میدهد. صدای ضربان دستگاه، صدای نفس کشیدن بیمار که با تو حرف میزند، حس خوب اتفاق، زندگی، حیات… و همه و همه دست به دست هم میدهند که آن احساس منحصر به فرد شکل بگیرد:
برای من: «سکوت – Silence»
این سکوت را هیچ جای دیگر تجربه نکردهام…

پ.ن ۲: آن روز سر قولمان ایستادیم و تا ساعت ۱۱:۳۰ در بخش به سجاد و رزیدنت سال یک ناآشنا به سیستم دانشگاه علوم پزشکی شیراز، کمک دادیم.
پ.ن ۳: آن شب تاکسی و اتوبوس گیر نمیآمد، بعد از آن همه فعالیت بیدود۹ گرفتم و به خانه آمدم!
۱. همان طور که قبلا توضیح دادم (+) کنفرانسی است که همهی اساتید و دانشجویان در آن حضور دارند و راجع به کیسهای حاد و کمتر شایع بحث میکنند.
۲. دکتر علی تِرمُس
۳. لباس اتاق عمل را گویند.
۴. دکتر سجاد شجاعی (اینترن کشیک با معرفتمان)
۵. استاد دکتر محمدصادق مسعودی، جراح مغز و اعصاب و فوقتخصص کودکان؛ رئیس بیمارستان نمازی وقت.
۶. قبلا به استاد گفته بودم که از این رشته خوشم میآید.
۷. دکتر آرین خانی؛ دوست خوبم که از دانشگاه تهران چند ماهی را در علوم پزشکی شیراز مهمانی گرفته بود.
۸. وقتی بهش گفتم که «سولوسرجری داری دکتر؟» گفت نگو سولوسرجری! این مال فیلمها است! :))
۹. بیدود (Bdood) دوچرخههای نارنجی رنگی که در سطح شهر ایستگاه دارد و میتوانی با استفاده از اپلیکیشن از آن استفاده کنی.
7 دیدگاه روشن اولین اسکراب | جراحی مغز و اعصاب
جذاب بود
سلام
از تک تک جملات لذت بردم.
اگه وقت کردی درباره ی اینکه چطوری به این مسیر علاقه مند شدی بنویس.
ممنون
سلام محمد،
حتما در یک پست جداگانه در موردش خواهم نوشت.
«بخشهایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است»
نظر من رو دربارهی ***** منتشر کن ترسو.
در پاسخ به نظر “ن” / “Ni”:
دوست محترم،
نظر شما وقتی منتشر خواهد شد که اسم و ایمیل خود را وارد کرده باشید. فکر میکنم یک نظر «بیهویت» در مورد یک شخص ثالث از اخلاق حرفهای به دور باشد.
جدا ز این که هیچ کدام از اصول تفکر نقادانه و انتقاد را رعایت نمیکنید، نمیتوانم نظر شما را بدون داشتن هویت منتشر کنم. اگر روزی اون شخص نظر شما را بخواند نه میداند چه کسی گفته و نه میتواند جواب بدهد. (حالا یا حق با شماست و عذرخواهی میکند و یا حق با اوست و دفاع میکند.)
سلام من سال پایینی شما در دانشگاه هستم. به طور اتفاقی و از روی بی خوابی وبلاگ شما رو دیدم . ما هم انشاالله و اگر کرونا بگذاره بهمن ۹۹ وارد بخش میشیم به عنوان استیودنت. این خاطره شما برای من جالب بود و کمی هم استرس گرفتم😅 نمیدونم چرا از اتاق عمل میترسم!!!
سلام ناشناس!،
امیدوارم تا اون موقع بحران کرونا تمام شده باشد و بتوانید ترم استیودنتیتان را شروع کنید.
بعضی وقتها استرسها و یا ترسهای ما به خاطر ناآگاهی هست. وقتی نسبت بهش آگاه میشویم نگرانی و ترس ما هم منطقیتر میشود و تعدیل پیدا میکند. مطمئنم اگر یک بار فضای اتاق عمل را ببینی دیگر نمیترسی؛ یا عاشقش میشوی یا متنفر! 🙂