پیشنوشت: متن پست و سریالها بروز شدند، سه سریال اول پست اخیراً اضافه گردیده است. / ۱۱ مرداد ۱۴۰۱
متاسفانه یک عادت بد توی سریال دیدن دارم؛ آن هم این که نمیتوانم با یک نظم مشخص مثلا روزی یک قسمت، سریالها را پیگیری کنم. یک دفعه یک سریال ۱۰۰ قسمتی را میخواهم نهایتا در ۳ یا ۴ روز تمام کنم. با هر بار شروع کردن یک سریال، تلاش میکنم که این عادت خوب، یعنی درست وقت گذاشتن برای تماشای سریال را تمرین کنم. هنوز که موفق نشدهام.
در این پست تصمیم گرفتم که از سریالهای تاریخیِ کرهای (Historical) که تا امروز دیدهام بنویسم. از آنچه که از آنها فهمیدم، از احساساتی که با آنها تجربه کردم، از مفهومی که هر کدام برایم تداعی میکنند.
***
به نظر من، سریالهای کرهای چند تفاوت مهم با سریالهای غربی دارند که دیدن آنها، برایم ارزشمند شده است.
اول، شباهت فرهنگ آنها به فضای جامعه ما است. نمیدانم چقدر این حس را تجربه کردهاید. بعد از دیدن چندین قسمت از سریالهای خارجی دلت میخواهد یک استراحتی بکنی یا یک قسمت فیلم یا سریال ایرانی ببینی که آن حسی که تو را از دیدن ادامه سریال خارجیات باز داشته، بشورد و ببرد. این اتفاق در گوش دادن به موسقیهای خارجی هم اتفاق میافتد. بعد از گوش دادن به بیست تِرَک (track) آهنگ راک (Rock)، آخرش باید یک قمیشی یا رضا صادقی گوش بدهی، تا حالت جا بیاید. این شباهت فرهنگ در سریالهای کرهای باعث میشود که این حس را تجربه نکنم.
دوم، احساسات و روابط عاطفی لطیفی که در لابهلای داستان جریان دارد و تو را با خود همراه میکند. همزمان با شخصیتها میخندی، غمگین میشوی، با آنها همراه میشوی و برایشان آرزو میکنی. روند داستان هم واقعیتر میشود. تصمیماتی که شخصیتها میگیرند جدیتر میشود. حس نمیکنی که سریال فقط عاشقانه یا فقط سیاسی یا فقط اکشن هست. سریال همهاش هست. یک فضای به واقعیت نزدیکتر. به اعتقاد من، عنصر عشق را از هر چیزی که بگیری، میمیرد. چه عشق زمینی، چه فرازمینی.
سوم، ارزشهایی (درست یا غلط) وجود دارد که داستان در آن غوطهور است. انسانیت، پادشاهی، نظام طبقاتی، دانش، قدرت و عزت ملی در برابر کشورهای دیگر حتی با وجود اختلافات داخلی؛ از جمله این ارزشهای ثابت در این سبک سریالها هستند.
در آخر، یک سری ویژگیهای نسبتاً ثابت وجود دارد که تقریبا در تمام سریالهای تاریخی کره آن را میبینی. مردم عوام، پادشاه اغلب ناآگاه، دربار فاسد و قهرمانی که عموماً از دل مردم و برای مردم ظهور میکند.
البته یک موضوع دیگری هم در دل این سریالها هست که مرا دیوانه میکند. آن هم سبک قدیمی آن، یعنی اسب و جنگل و شمشیر و باران است. هنوز هم که هنوز هست گاهی دوست دارم صبح از خواب بیدار شود و ببینم که در کلبهای وسط یک روستا هستم که باید اسبم را زین کنم، تیر و کمانم را بردارم و به شکار گوزن بروم. برای ناهار امروز ظهر…!
رودخانهای که ماه در آن نمایان میشود (River where the moon rises)
اگر میخواهید حسابی حال دلتان با یک سریال جدید، و تاریخی کره خوب شود، دیدن این سریال را پیشنهاد میکنم. البته باید اعتراف کنم در زمانی این سریال را تمام کردم که مطالعاتم در حوزه روابط عاطفی را افزایش دادهام و وجود این فاکتور برای ارزیابی سریال برایم اهمیت بالایی داشته است، پس این سوگیری را حتما در نظر داشته باشید.
بازیگران سریال را دوست داشتم، هر چند که انتظار بیشتری از کیفیت بازی آنها داشتم. داستان سریال آنچنان جدید نیست اما مثل اکثر سریالهای کرهای داستان را کشدار نمیکند. همه چیز به موقع خودش و خیلی سریع اتفاق میافتد. پیوستگی داستان خوب است و بخش فانتزی آن به اندازه میباشد.
روابط عاطفی بین پرنسس و پسر فرمانده، واقعاً ستودنی است. درگیریهای قصر، تو را هم درگیر میکند و البته پیشبینیپذیری کم سریال آن را جذابتر و دیدنیتر کرده است.
هر چند باید این را هم اضافه کنم، با آن که بیش از یک بار دیدن سریالها و فیلمها برای من یک بخشی از فیلم دیدنهایم هست، اما به دیدن این سریال، برای بار دوم، فکر نمیکنم.
اگر تصمیم به گرفتن این سریال کردید حواستان باید به یک نکته مهم باشد، بازیگر نقش اصلی سریال از قسمت ۹ام به بعد عوض! میشود. در نتیجه برای این که مثل من دچار این اشتباه نشوید و با دو بازیگر سریال را تماشا کنید از همان اول نسخه ویرایش شده را دانلود کنید که سریال را با بازیگران ثابتی ببینید و دنبال کنید. 😉

افسانه خورشید و ماه (Moon Embracing the Sun)
ای کاش این سریال را در سال انتشار خودش – ۲۰۱۲ – دیده بودم. تقریباً ده سال از آن گذشته بود که آن را تماشا کردم. به نظرم برای همان سال خودش، یک سریال بینقص، یا یک داستان عالی، و البته بازیگران عالیتر بود. کیفیت بازی بازیگران این سریال به صورت مشخصی از سریالهای تاریخی که تا به حال دیده بودم بالاتر بود. هر چند که بعد از این همه سال دیدن سریالهای مختلف، داستان این یکی آن چنان جدید نبود، اما داستانش هم برای کسانی که یکم با چاشنی «افسانهای بودن» مشکلی ندارند هنوز هم جذاب است.
بازیگر «ولیعهد» هم در دوران جوانی(Yeo Jin-goo)، هم زمانی که پادشاه شد (Kim Soo-hyun)، بسیار بینظیر بازی کرد. رابطه ولیعهد با برادرش، وفاداری آن دو به همدیگر با وجود تمام شرایط خانوادگی و اجتماعی-سیاسی که بر آن دو حاکم بود، واقعاً دیدنی و آموختنی است. عاشقانهی پاکی هم که در روند سریال دیده میشود مدام حس قشنگ عاطفی را در وجود آدم زنده میکند.

شکارچی برده (Slave Hunter)
یکی از بزرگترین منتورهای زندگیام یک جمله جالب دارد: «اگر میخواهی کتاب «خوب» را تشخیص بدهی، قبلش باید صد عدد کتاب بد خوانده باشی.»
شکارچی برده اولین سریال کرهای بود که بدون مشورت کردن یا جست و جوی دقیق در اینترنت، آن را سریع انتخاب کردم و شروع کردم به تماشا کردن. داستان سریال یک روند تکراری و عادی داشت، بازیگرهای آن خیلی قوی نبودند، نکتهی جدیدی نسبت به بقیه سریالهایی که تا به امروز دیده بودم نداشت. اگر بخواهم به آن نمره بدهم به نظرم ۲ از ۵ امتیاز دست بالایی به حساب میآید.
ماجرای آن نجیبزادهای است که خانهشان توسط برادرِ خدمتکارشان (بردهی خانهشان) به آتش کشیده میشود؛ پسر این نجیبزاده، عاشق آن خدمتکار است. در جریان این حادثه، نجیبزاده و خانواده او میمیرند اما آن پسر زنده میماند و تصمیم میگیرد بقیه عمرش را صرف کشتن بردهها بکند تا آنجا که آن بردهای را که خانهشان را آتش زد و خانواده او را به کشتن داد پیدا بکند و اینگونه انتقام گرفته باشد.

دوران ابتدایی، به اصطلاح سرویسی بودم. یعنی هر روز صبح با سرویس به مدرسه میرفتم و ظهرها بعد از شنیدن آخرین زنگ، در کوچهی شلوغ جلوی مدرسهمان دنبال راننده میگشتیم. کیفها را در صندوق عقب میگذاشتیم و ۴ نفر عقب و ۲ نفر جلو مینشستند (بعدها قانون شد که بیشتر از ۴ نفر اجازه سوار شدن ندارند، سه نفر عقب و یک نفر جلو).
در همان دوران بود که یکی از صحبتهای داغی که باب باز کردن مکالمه بین افراد بود، خصوصا ظهرها هنگام برگشت، همین سریال جومونگ بود. آن قدر از جومونگ و سوسانا و تیرهای دو تایی و سه تایی که به سمت دشمن شلیک میکرد، شنیدم؛ که آخر مشتاق شدم سریال را از تلویزیون دنبال کنم. شبکه سه سیما.
به مادرم گفتم و قرار شد هر شب۱ با هم دنبال کنیم. فکر میکنم از قسمت ۵۰ یا ۵۱ بود که سریال را شروع کردیم و چون هر دو خیلی جذب آن شدیم تصمیم گرفتیم دیویدیهای (DVD) آن را بگیریم و از اول ببینیم.

این سریال را تا امروز سه بار دیدهام. البته اگر اولین بار، که از قسمت ۵۰ شروع کردم را هم «یک بار» حساب کنیم. آخرینبار، حدود دو ماه پیش بود که آن را بعد از ۱۳ سال مجدد دیدم. و چقدر تاثیرگذار. و چقدر پر محتوا. فکر میکنم در بین سریالهای ایرانی در این سبک، هنوز هیچ کدام با جومونگِ سالِ ۲۰۰۶ برابری و رقابت نمیکنند.
جومونگی که به خاطر بیرون انداخته شدن از قصر و طرد شدن از طرف مادرش، وارد دنیا بیرون از قصر میشود و شخصیتش شکل میگیرد. هنوز هم که هنوز است مادرم به من یادآوری میکند که «گاهی باید مادرت هم تو را ترک کند، تا جومونگ شوی.» دو شخصیت دوستداشتنی در این سریال میبینی. یکی موپالمو (Mo Pal-Mo)، آهنگر این داستان، که برای من نماد وفاداری و ایمان مطلق است. دیگری هم اویی (Oi)، که برای من نماد یک رفیق همراه بود.
عشقِ پاکِ بانو «یوها»، از خودگذشتگی «سوسونا»، و رنجهای «سویا» برای محقق شدن یک هدف، برایم جذاب بود. و در راس همهی اینها روح و هدف هِموسو بود که به تمام این شخصیتها جان بخشیده بود. برای حرکت کردن، تغییر و ممکن کردن آنچه که ناممکن بود.
این سریال ارزش بارها دیدن را دارد. شاید چند سال آینده که تلویزیون ما برای بار صدم آن را پخش کند، من هم مجدد با آن همراه شوم.
این سریالی بود که «سعید۲» به من معرفی کرد. از آن جایی که یکی از حرفهایش این است که «من هیچ وقت سریال نمیبینم» و برای این جمله، فلسفهی خاص خودش را دارد؛ آن روزی که گفت «من سریال امپراطور دریا را تا به حال چندین بار دیدم.» به خودم گفتم هر طور شده باید آن را نگاه کنم.
این سریالی است که در سال خودش (۲۰۰۴-۲۰۰۵) در بیشتر قسمتها (Episodes) رتبه اول را در بین سریالها به دست آورد و به ۸ کشور دنیا به مبلغ ۱.۸ میلیون دلار فروخته شد. (+)
بازیگر نقش جومونگ، سونگ ایل گوک (Song ll-gook)، در این سریال هم هنر نمایی میکند. به غیر این، سه بازیگر خوب دیگر که دو نفرشان در سریال جومونگ هم بازی کردهاند در اینجا هم آنها را پیدا میکنید.

داستان بردهی کشتیسازی است که میخواهد برای تجارت به چین برود و از مقام برده بودن فراتر برود. روند پیشرفت او در این داستان، اعتمادهایی که به او میشود، سختیهایی که میکشد و مثل همیشه، عشقی که به خاطرش پر انگیزه باقی میماند همهاش جالب است.
در این سریال چند مسئله هست که جالب توجه هست: اول روند سریع داستان هست. داستان متوقف نیست و این خوب است. بر خلاف جومونگ که میشد همین حجم داستان را در ۴۰ قسمت هم تعریف کرد.
دوم، تقابل بین تصمیم به انجام کار درست و مطیع بودن مطلق است. آیا وفاداری به معنای مطیع مطلق بودن و انجام دستورات بدون «چون و چرا» است؟ یا گاهی برای درست بودن، باید خلاف آن عمل کرد؟ یا اصلا عمل نکرد؟
در این سریال، بیشتر درگیر تصمیمها خواهید شد. تصمیماتی که برخی از آنها از روی اجبار است، بعضی از روی درایت، بعضی انتقام و بعضی ناآگاهی.
قسمت اوج داستان برای من، آنجا بود که در جنگی که علیه دشمن پیروز شدند، قبل از آن که فرمانده دشمن را بکشند، او به جان بوگو، نقش اصلی داستان، میگوید: «مثل یک سگ زندگی نکن.» و این حرف او را از سردرگمی بیرون میآورد و هدف زندگیاش شکل میگیرد.
آهنگ زمینه سریال را هم خیلی دوست داشتم.
چندین سال قبل بود که «آرین۳» رفیق همیشگی بچگیهایم توی یکی از قرارهایی که عادت داشتیم به خانهی هم دیگر میرفتیم و شب را اتراق میکردیم؛ دو مجموعه سریال با خودش آورد. یکی ایلجیما بود و یکی هم اسمش را فراموش کردهام!۴
آن زمان، این سبک سریال برای خودش یک شاهکار به حساب میآمد. پادشاهی که با طرح ریزی و شورش بر سر تخت نشسته است و حالا دارد یکی یکی کسانی را که به او کمک کردند به تخت بنشیند از سر راه بر میدارد. پادشاهی که برای ماندن بر روی تختِ پادشاهی، حتی پسر خودش را هم از بین میبرد.
ایلجیما یعنی دزد، دزدی که پس از دزدی کردن یک نقاشی از خودش به جا میگذارد. نقاشی شکوفههای درخت تیتی.

بازیگر محبوب من، لی جون گی (Lee Joon-gi)، که در این سریال در نقش ییگوم بازی میکند، پسری اشرافزاده است از خانوادهای اصیل و فرهیخته که با پاپوش درست کردن به دست پادشاه، به جرم خیانت پدرش را میکشند، مادر و خواهرش را تبعید میکنند. خودش جان سالم به در میبرد و به یک اسم دیگر، در یک خانواده فقیر به زندگی ادامه میدهد. و بعد از سالها که یادش میآید در بچگی چه بر سرش آمده، به دنبال کشف واقعیت تبدیل به یک دزد خوب! میشود -همان رابینهودِ خودمان.
برای من در آن سالها که این سریال را دیدم یک سبک جدید بود. بازیگران فوقالعاده هنرمندی دارد که بسیاری از آنها در سریالهای بعدی که معرفی میکنم خودشان نقش اصلی را بر عهده داشتهاند.
ناگفته نماند که داستان «ایلجیما»، ورژنهای مختلفی دارد. این سریال را ورژن اصلی داستان (Original Storyline) میدانند. (+)
یک دزد خوب و ناشناس بودن، خودش درسهای زیادی دارد که خارج از حوصلهی این پست است.
معمولا این طور هست که وقتی میخواهی یک کار را شروع کنی؛ از آن کسی (کسانی) که این کاره هستند سوال میپرسی و مشورت میکنی. بعد از یک مدت که دستت گرم شد و راه افتادی، خودت انتخاب میکنی. اگر رمانخوان، فیلمبین!، سریال دنبالکن و… باشی بهتر میدانی چه میگویم.
سریال عاشقان ماه از اولین سریالهایی بود که بدون هیچ پیشنهاد قبلی، و یا معرفی دیگران، تصمیم گرفتم آن را شروع کنم. آن زمان نمیدانستم که سریال خوبی است. یادم میآید محمدرضا۵ در جواب به این سوال که از او پرسیدند: «چطور میتوانیم کتابهای خوب را تشخیص دهیم؟» پاسخ داد: «باید قبلش صد کتاب «بد» خوانده باشید.»
امروز، در حوزهی سریالهای کرهای، بهتر میفهمم که چه خوب گفته است.
بگذریم…

ادامهی ماجرا اصلا قابل مقایسه با اول داستان نیست. حالا شما سریالی را خواهید دید که فردی از آینده، در گذشته وارد شده، و دیدن تمام آداب و رسوم و فرهنگ و… برای شما جذاب میشود. این که با یک تفکر جلوتر از زمان خودت چقدر میتوانی زجر بکشی، بخندی، یاد بدهی و مهمتر از همه یاد بگیری…
دیدن این سریال بیست قسمتی را به تمام دوستانی که مجموعه دروس «مدل ذهنی (Mental Model)» را گذراندهاند توصیه میکنم.
سریال واقعا بازیگران خوبی دارد و زمانی که میخواهد سریال تمام بشود شما آرزو خواهید کرد که ای کاش تا هزاران قسمت دیگر ادامه داشته باشد.
این سریال گرانترین سریال درام کرهای (K-Drama) در کل تاریخ است. (+)
خیلیها این سریال را به اسم جومونگ ۲ هم میشناسند. بازیگر نقش اصلی آن، سونگ ایل گوک، همان بازیگر جومونگ است که اینبار در نقش موهیول، نوهی جومونگ نقش آفرینی میکند. نویسنده هر دو سریال یک نفر است؛ به همین دلیل از نظر داستانی، واقعا ادامهی سریال جومونگ است.
این سریال را غمگینترین و دردناکترین سریالی میدانم که تا به حال دیدهام. تماماً، غمها، دردها، و رنچهای موهیول را برای رسیدن به تخت پادشاهی نمایش میدهد.

فکر میکنم، اسم شخصیت «تِسو» را شنیده باشید. شخصیت واقعی او در این سریال نمایش داده میشود. کسی که از خودش فرزندی ندارد که جای او پادشاه شود و به خاطر ظلمهای پی در پی، نه اعتباری دارد و نه مردمش برایش ارزشی قائل هستند.
با توجه به نویسنده مشترک، چیز جدیدی نسبت به سریال جومونگ پیدا نخواهید کرد. وقت گذاشتن برای این سریال، برای علاقهمندان و طرفداران (Fans) منظقیتر به نظر میرسد.
یادم میآید اولین بار به اسم جمونگ ۳ این سریال را نگاه کردم. از نظر سیر داستانی، واقعا هم ادامهی سریال «امپراطور بادها» است. موهیول را میبینید که با پسرش، هودونگ، در مرز کشور دارند به کشور همسایه یعنی «ناگناگ» نگاه میکنند. همان کشوری که موهیول همیشه آرزوی تصاحبش را داشت. در ابتدای داستان، هودونگ در همان عالم بچگی به پدرش قول میدهد که کشور ناگناگ را دو دستی به عنوان هدیه تقدیم پدر کند.
اما در این سریال به جای آن که بیشتر درگیر قصر و سیاستهای روزگار بشوید؛ شما را به دنبال کردن دختری به اسم «جامیونگ» وادار میکند. دختری که به جای پرنسس بودن، در یک سیرک نمایشی بزرگ میشود.

سریال به سبک گذشتهنگر ساخته شده است. یعنی شما در یک زمان قرار دارید، یک دفعه به ۲۰ سال قبل بر میگردد و بعد آرام آرام دوباره به همان جایی میرسید که به گذشته برگشتید.
سریال به شدت سبک درام دارد؛ قرار نیست پای این سریال بخندید. یک سبک ظالمانه و بیرحمانه از عشق و سیاست در این داستان جریان دارد. جاهایی که هودونگ، پرنسِ گوگوریو، چارهای ندارد که یک سری تصمیمات را بگیرد که اصلا دوست ندارد. در این سریال خواهید دید که:
«دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است / شکسته بالتر از من میان مرغان نیست»
از نظر جدید بودن و کیفیت داستان، راضی خواهید بود. به نظر من، شخصیت واقعی موهیول، در امپراطور بادها نمایش داده نشده است؛ بلکه آن را در این سریال خواهید دید.
اگر دنبال سریالی هستید که پادشاه باهوشی در آن وجود داشته باشد که گولِ وزرای بیکفایتش را نخورد؛ «دونگی» خودش است. یکی از باهوشترین پادشاهانی که میتوانید در مقایسه با دیگر سریالها پیدا کنید.
داستانِ دختری است از قشر پایین جامعه که به خاطر تواناییها و ذکاوتی که دارد وارد قصر میشود و نظر ملکه و پادشاه را به خود جلب میکند.

البته فکر میکنم، شخصیت محکم، مطمئن و آرام دونگی، و عشق پادشاه به او، این چرخه را از خستهکننده بودن به طرف جذاب بودن بکشاند.
بازیگران آن تقریبا همگی خوب هستند. و هر کدام در یکی از سریالها نقش اصلی بودهاند. اگر سریالهای قبلی که معرفی کردهام را دیده باشید؛ در این سریال حداقل ۶ بازیگر شناخته شده را خواهید دید که این خودش روند داشتان را برای شما جذاب خواهد کرد.
نگاه متفاوت به قشر ضعیف و پایین (Low Born)، پادشاهی متفکر، و شخصیتی شجاع و مودب در انجام درست کارها دستاوردهایی است که پس از اتمام سریال خواهید داشت.
اسم دیگر این سریال «بازگشت ایلجیما» (return of Iljimae) است. در واقع یک ورژن دیگر از داستان ایلجیما است که البته بسیار متفاوت است با آنچه که قبلا معرفی کردم.
این سریال یکی از سریالهایی است که از دیدن آن پشیمان شدم. به اعتقاد من، حتی یک بار وقت گذاشتن برای آن اشتباه است. یک داستان ضعیف، با بازیگرانی ضعیفتر.
نه مسائل سیاسی دوران، در آن به خوبی به نمایش در آمده است و نه وضعیت مردم. حتی روابط عاطفی، اصالت خود را حفظ نکرده و تقریبا به شکل غربی نزدیکتر است.

یکی دیگر از ویژگیهای سریال، بی سر و ته بودن آن است. متوجه نمیشوید از کجا شروع شد، به کجا ختم شد. حتی ایلجیمای داستان، استاد شمشیر زنی هم ندارد. انگار که از اول شمشیر زن به دنیا آمده…
این سریال را در سال کنکور نگاه کردم. زمانی که عید نوروز بود و خانواده به یک مسافرت کوتاه رفته بودند و در خانه تنها بودم. شاید هم قضاوتهایی که در مورد کیفیت سریال کردهام نادرست باشد. ممنونم میشوم اگر نکاتی در این باره دارید بنویسید تا به این قسمت اضافه کنم.
این یکی از سریالهایی است که تابسان یکی از سالهای قبل از دانشگاه، همین طوری و بدون آگاهی قبلی خریدیم که نگاه کنیم. اینجا فقط نظر شخصیام را مینویسم. فکر میکنم این سریال، بهترین سریال کرهای تاریخی است که تا به حال دیدهام. بیش از چهار بار تمامش کردم.
یک سریال کامل است. «بی چون مو» به معنای «رقص در آسمان» یا «رقص با شمشیر» هم ترجمه شده است. سبک شمشیر زنی گوگوریو، حاکمیت چوسون (Joseon) قدیم است.

این داستان، یک عنصر عشق دارد که به همه چیز جهت میدهد. قدرت تنفر، قدرت عشق، قدرت حسادت، همگی به خوبی و در اوج خودش به نمایش گذاشته شده است.
یکی از نقاط قوت سریال، صحنههای شمشیر زنی و مبارزهی آن است که اصلا کلیشهای و تکراری نیست. بر روی تک تک حرکات کار شده، و اگر اهلش باشید بسیار مجذوب خواهید شد.
دوم، لمس کردن تنفر، عشق، حسادت و خیانت است که شما را در طول سریال نگه خواهد داشت. روی عنصر وفاداری خیلی تمرکز نشده و کمتر آن را خواهید دید.
«تنهایی» را حتما تجربه خواهید کرد. به معنای واقعی کلمه، تمام شخصیتهای اصلی، به نوعی تنها هستند. در اوج، شخصیت «یو چین ها (Yoo Chin Ha)» هست که به نظرم ترسناکترین شخصیت است. کسی که به هیچ چیز و هیچ کس وابستگی ندارد. نه میشود او را با پول خرید، نه با قدرت. تنها به یک نفر فکر میکند. دختری که به او قول داده بود همیشه کنارش باشد (سول ری (Sul Ri)).
این سریال ۱۴ قسمت بیشتر نیست. روند داستان سرعت خوبی دارد. داستان پردازی و بازیگری در آن به خوبی انجام شده و مهمتر از همه، که در تمام سریالهای کرهای نقش مهمی در کیفیت سریال بازی میکند، موسیقیهای سریال است. موسیقیهایی که در آن پخش میشود، متنوع، زیبا و به موقع هست.
در این سریال شما نه درگیر قصر و مسائل آن خواهید بود، نه مردم و جامعه. بیشتر بر روی دو شخصیت اصلی که در تصویر میبینید، تمرکز دارد.
پینوشت: درباره هر سریال کوتاه نوشتهام که پست طولانی نشود.
پ.ن ۲: تصاویر استفاده شده همگی از سرچ در گوگل برگرفته شده است.
۱. یادم نمیآید هر شب بود یا یک روز در هفته.
۲. دکتر سعید کعبی
۳. آرین رئوف. رفیق و برادر همیشه همراهِ دوران بچگیام؛ و پایهی ثابت من در دنبالکردن سریالهای کرهای تاریخی.
۴. یک سریال خوب بود که ارزش یک بار دیدن را داشت. من را یاد شخصیت «زورو» میانداخت. متاسفانه کاملا اسمش را فراموش کردم و نتوانستم آن را پیدا کنم.
۵. محمدرضا شعبانعلی
36 دیدگاه روشن چوسون (Joseon) | سریالهای کرهای من
سلام دوستان رویا هستم ،چقدر خوب که عنولن می کنید چه فیلمی ارزش دیدن یا ندیدن رو داره
سلام
به نظرم سریال ایسان رو هم ببین
سلام
نقد های شما رو اکثرا دوست داشتم درمورد سریال ها وفیلم های کره ای، یه فیلم ب اسم ساکت شده تولید ۲۰۱۱ هست امشب دیدم از واقعیت گرفته شده وساخته (موضوع ش ناراحت کننده ودر عین حال هشدار دهنده هست) دوس دارم اگر وقت کردید ببینید و نقدی بنویسید
آخرین سریالی که تمام کردم slave hunter یا chuno بود، محصول سال ۲۰۱۱. فیلم Silenced رو ندیدم؛ ممنون بابت معرفی.
سلام
نقد ها جالب بود با همش موافق نیستم ✔️اما در کل از خوندن همه مطالب لذت بردم.
و مشتاق شدم چندتا سریال و فیلم که اصلا تا ب حال طرف شون نرفته بودم ببینم
موفق باشید بخاطر وقتی که میزاری ممنون
سلام؛
اگر منظورتون از فیلم جدید، سریال کرهای هست. معمولا سالی یک سریال کرهای جدید را دنبال میکنم.
سلام، میتونم بپرسم هرچند وقت یبار فیلم جدیدی رو شروع میکنین؟
راستش من دارم سریال کرهای دیدنو ترک میکنم اما مدام با وسوسهی توجیه فاصله زمانی روبرو میشم (:
سلام
ممنون از این که وقت گذاشتی و مطب رو خوندی. ممنون میشم نقدهای خودت رو نسبت به نوشته من و یا مطالب بنویسی و باهامون به اشتراک بگذاری. چه قسمتهایی که موافق هستی و چه مطالبی که نظر دیگری داری.
دو سه روزی میشه که اینجا رو پیدا کردم و از این بابتخیلی خوشحالم^_^
وقتی پربازدیدترینمطالب رو دیدم چشمم به سریال کره ای افتاد و از شدق چشمام قلبی شد😁
نمیدونم چرا ولی وقتی میفهمم کسی به سریال های کره ای علاقه منده خیلی خیلی زیاد خوشحال میشم
ممنون که راجبشون اینجا نوشتی
پیشنهاد میکنم سریالهای Hospital playlist و Navillera رو حتما ببین
ایلجیما خیلی خوبه ولی آخرشو خیلی خراب کردند که ۴ سال الکی غیب شد و همه افسرده شده بودند و معلوم نشد با کدوم دختر ازدواج می کنه و شاه رو هم نکشت
برگرفته شده از کارکنوشتهها
سلام.عشقهای مثلثی ای که تو این فیلمها هست اعصاب آدمو خراب می کنه و انسان را غمگین و شاید تا آخر عمر درگیرش باشی،مخصوصا بعضیاشون که به هیچ کدوم از دو عاشق یا معشوق نمی رسند مثل امپراطور دریا و سایمدانگ و ایلجیما که آخرشو زدند داغون کردند،سایمدانگ هم خیلی مسخره بود با بازی یانگوم که عاشق مرد دیگه ای بود و با این حال رفته بود شوهر مسخره ای کرده بود اونم یه زن دیگه گرفته بود بازم ازش جدا نشد به خاطر بچه هاش،هودونگ و گیبک و افسانه ی خورشید و ماه و ایسان و رویای فرمانروای بزرگ و دائه جویونگ و خیلیهای دیگه رو نگفتین،به جز سریالهای غمگین که توصیه شون نمی کنم بقیه شون خوب هستند نگاه کنید.
سلام، سریالایلجیما چند قسمته؟ من شنیدم فقط بیست و چهار قسمت داره درسته؟
از سریالای صدا و سیمای خودمونم بنویس ☺
سلام وقتتون بخیر.پست بسیار جالبی بود مخصوصا دلایل اولیهای که گفتین برا منم همینطوره 🙂
از سریالهای کره ای سریال goblin بسیار سریال خوش ساخت با یه داستان خلاقانه است.زیاد طولانی نیست فکر کنم ۱۶ قسمته.هم بخش تاریخی داری هم بخشی تو زمان حال و در کل فضای سریال فانتزیه.اگر وقتشو داشتین حتما اینو هم تو لیستتون بذارین !
سلام،
ممنونم بابت معرفی سریال.
با سلام،
خیلی کم پیش میاید سریالی انتخاب کنم چون میدونم حد اقل ۲۰ ساعت درگیرش هستم.اما واقعا این سریال ارزش این همه وقت رو داشت .سریالی که دوست دارم بهتون پیشنهاد کنم سریال آقای افتاب(MR Sunshine)است. سریال از بیرون صرفا یک عاشقانه ی غم انگیز به نظر میرسه ولی پیام های سیاسیش بسیار عمیقه و مسائل اجتماعی رو بسیار زیبا مطرح میکنه. این سریال یه بانوی قدرتمند رو نشون میده که در واقع نماد سرزمینه و جدا از اون نقش زن ها توی حرکت های بزرگ جامعه رو برجسته میکنه، اون سه مرد رو که یکی هیچ گونه احساس مسؤولیتی نسبت به اوضاع کشورش نداره، و دو مرد دیگه که خارج از کشور بزرگ شدن و از کشورشون متنفر هستن رو، با خودش یکی میکنه و …
امید واردم شما هم از دیدن این سریال لذت ببرید!
سلام،
ممنون بابت معرفی سریال Mr. Sunshine، قبلاً ازش چیزی نشنیده بودم.
حتما میذارم توی لیست انتظارم برای سریالهای آینده.
دوباره سلام امیر علی امیدوارم حالت خوب باشه.جواهری در قصر (یانگوم)رو هم ببین فکر کنم ۵۴ قسمت باشه.کلا دوست ندارم ماجرای فیلم رو کسی برام بگه یا خودم به کسی بگم اما یکمیشو میگم شاید بعدا وقت کردی ببینی.مادر یانگوم بانوی قصر بوده و توسط یکی دیگه از بانو ها کشته میشه و وقتی یانگوم بزرگ میشه میره تو قصر و اون بانو میخواد یانگوم رو بیرون کنه و درگیری هایی پیش میاد یانگوم اول به عنوان اشپز میره و بعد پزشک میشه که البته اون زمان خانم ها نباید پزشک میبودن اما امپراطور اون رو پزشک میکنه.مثل اینکه اولین بار (یا در جهان یا در کره)آبله رو درمان میکنه و حتی جراحی میکنه که اون موقع اصلا مورد قبول نبود.
سایمدانگ رو هم ببین.قراره از شبکه تماشا ۱۲ آبان پخش بشه که من عجول رفتم و امشب چهار قسمت اولش رو از اپارات دیدم.پیشنهاد میکنم از همون اپارات ببینی بهتره.سایمدانگ یک شخصیت واقعی و شناخته شدس در کره و عکسشم رو یکی از اسکناساشون هست.این فیلم در گذشته حال سفر میکنه و یک دختر که میخواد دکتراش رو تموم کنه با استادش سر یک نقاشی که اصل هست یا تقلبی درگیر میشه و اخراج میشه،خلاصه باید خودت ببینی.در این فیلم هم بازیگر نقش سایمدانگ در گذشته و دانشجوی دکتری در حال رو همون بازیگر نقش یانگوم بازی میکنه.۳۰ قسمته وقت کردی ببین.من که چهار قسمتش رو دیدم دوس داشتم.جذابیت اینطور فیلم های کره ای برای من به خاطر واقعی بودنشون هست.اما من مثلا فیلم یرنوشت که کره ای هست رو دیدم اما کاملا احساس اتلاف وقت کردم چون دور از عقله و مصنوعی
سلامی دوباره،
ممنون از توضیحات کاملی که نوشتی. این قدر خوب هستند که آدم را وسوسه میکند برای دیدنشان.
در مورد یانگوم و دیدنش توی نظرات قبلی همین پست نوشتم. سایمدانگ را نشنیده بودم، حتما بیشتر در موردش میخوانم. با تو موافقم؛ سریال سرنوشت (Faith)، به خاطر سبکش، احساس وقت تلفی به من هم دست داد. حدود ۵۰ دقیقه از قسمت اول را دیدم و دیگر ادامه ندادم. اما در عین حال جز سریالها خوب و پر طرفدار هست که نشون میدهد مخاطبان خودش را دارد. 😉
سلام 😂
کنجکاو نیستی منو بشناسی؟😂
دیروزبخش ارتوپدی چمران رو تموم کردی؟؟اره؟
سلام خانم کارگاه
بله تمام شد.
حالا دیگه وقتش هست پست بخشهای جراحی را آماده کنم. (اورتوپدی، یورولوژی، عمومی)
با وجود مشغله ی زیادی که داری میدونم به این زودی نمیشه
هروقت تونستی ببین و نظرت رو بگو
از عمق مطلب هایی که نوشتی مشخص بود با دقت نوشتی و من واقعا لذت بردم از خوندن نظراتت
یک ماه و نیم؟؟؟؟ باید بهت احسنت بگم بخاطر این سرعت عمل با این وقت پر
چقدر این پست برای منی که عاشق سریال های کره ام جذاب بود 🙂
مخصوصاً قسمت اول حرف هایی که شما نوشتی رو حقیقتاً لمس کردم و یکی از دلایلی که جذب کره و سریال هاش شدم همین شبیه بودن فرهنگ هست
از بین سریال هایی هم که معرفی کردی شما من ایلجیما و عاشقان ماه رو بیشتر دوست داشتم
و اگه جسارت نباشه بخاطر علاقه ای که داری چندتا سریال تاریخی خوش ساخت معرفی میکنم که هم داستان خوب دارن و هم روایت تاریخی قشنگ
به نظرم حیفه کسی که به سریال تاریخی علاقه داره سریال ( Mr Sunshine ) رو نبینه نقش زنش بسیار متفاوتِ و همین باعث جذاب تر شدن سریال شده
و دومی هم ( Mung Bean Flower ) که از روی شورش کشاورزها و قشر سطح پایین در سال ۱۸۹۴ بخاطر استعمار ژاپن بر کره ساخته شده و به نظرم سریال خوش ساخت و قشنگیه
خلاصه امیدوارم وقتی این سریال ها رو دیدی نظرت رو بهمون بگی
ممنونم بابت معرفی این دو سریال. در مورد Mr Sunshine شنیده بودم کمی. یکی از بازیگرانش جز گرانترین بازیگران سال ۲۰۲۰ هست.
در مورد دیدن سریالها، و گفتن نظرم هم حتما. 🙂 اما کمی زمان میخواهم…
فکر نمیکنم به این زودیها سریال بعدی را شروع کنم. حالا که بحثش باز شد، بگذار همینجا اعتراف کنم. من برای نوشتن این پست، تمامِ سریالهایی که نام بردم را از اول نگاه کردم. (Re-Watch) فرض کن در عرض حدود یک ماه و نیم، ۹ سریال کرهای را بشینی و نگاه کنی. این که چطور وقت کردم با وجود امتحانات و بخشهای بالینی بماند…!
راستش میخواستم مطالبی که برای هر کدام مینویسم واقعا همان چیزی باشد که امروز برداشت میکنم. نه آن که برداشت چندین سال قبل را بنویسم.
چقدر لی جونگی بازیگر خوب و عالیه تو این چند روز قشنگ چندتا از سریالهاشو تموم کردم.جدید ترین سریالش که امسال ۲۰۲۰پخش شد واقعا شاهکاره اسمش flower of evil هست به نظرم خیلی پیچ و خم های داستانی عالی داره و مدام بیننده رو گول میزنه به نظر من اگه ندیدی حتما ببین:-)
پی نوشت:ممنون بابت معرفی ایلجیما من قبلاً باز گشت رودخانه رو دیده بودم ونمیدونستم یه ورژن دیگه از ایلجیما هست .واقعا دمت گرم خیلی originalورژنش قشنگتر و عالی تر بود
سلام
ممنون بابت معرفی. من هم شنیدم که سریال ۲۰۲۰ش خیلی خوب از آب در آمده. (the Flower Of Evil)
سلام. خیلی ممنون بابت معرفی سریالا.از تعریفت خیلی کنجکاو شدم سریال رقص در آسمان رو ببینم .راستی حرف از سریالهای کره ای شد من جدیدا دارم سریال crash landing on you رو میبینم ژانر سریال تاریخی نیست و مال دنیای امروزه ولی خیلی قشنگ با مسایل سیاسی بازی میکنه ودرباره کره شمالی و جنوبی هم.وطنز خیلی خوبی داره .در مورد سریالایی که معرفی کردی همشونو دیدم به جز رقص در آسمان و جامیونگ .ایلجیما رو دیدم ولی زیاد یادم نمیاد و دوباره دارم میبینم و واقعا دارم لذت میبرم ازش خیلی داستان جالبی داره
سلام فاطمه،
ممنون بابت معرفی سریال. داستان ایلجیما واقعا دیدنی هست، موافقم. 🙂
سلام ….سریال خاطرات الحمرا و ارباب خورشید رو حتما ببینید
سلام،
ممنون بابت معرفی.
اولین سریال شرقی که دیدم یانگوم هست وچون در زمان پخش این سریال کودکی بیش نبودم حالا دوباره برای سریال وقت گذاشتم.هرچن که همین الانم لب مرزی هستم .تنها انگیزم برای دیدن این سریال اینه که از یانگوم در تاریخ به عنوان اولین پزشک مخصوص امپراتور نام برده شده ولی نظرمن رو نسبتا به ساخته های شرقی جلب کرد.از نظر فرهنگی واقعا این شباهت ها و صمیمیت هارو درک می کنم.منم بعد از دیدن فیلم وسریال های غربی نیاز به یه نسخه نزدیک دارم تا بشوره وببره. درهرصورت ما در وسط قرار گرفتیم و ترکیبی از هردو جریان شرقی و غربی می شیم .درآینده نزدیک معلوم میشه کدوم بخش برتری پیداکرده ومتاسفانه یا خوشبختانه فرهنگمون به همون سمت پیش میره .پیشاپیش بابت پراکنده گویی عذرمی خوام.
سلام،
هنوز سریال یانگوم را ندیدهام. شنیدم که به عنوان اولین پزشک زن، مخصوص امپراطور هست. یک بازیگر خیلی خوب هم در بین بازیگران (Cast) دیدم. راستش دو دل هستم در دیدن و وقت گذاشتن برای این سریال. شاید دلیلش این هست که این سبک سریال را قبلا دیدم و از نظر زمانی هم مثل قدیم نیستم که بتوانم راحت وقت بگذارم.
جومونگ تنها سریال کره ای بود که کامل دنبال کردم. یعنی خانوادگی دنبال می کردیم. 🙂
فیلم و سریال زیاد میبینم اما کره ای زیاد ندیدم. اما هر از چند گاهی بین سریال ها چند قسمت از یک سریال کرده ای دانلود می کنم تا به اصطلاح بشوره ببره! 🙂 روابط لطیف و رنگ های روشن توی سریال حس و حالت را عوض می کنند.
سلام خیلی خوشحالم که در مورد این موضوع نوشتی و این قسمت شباهت فرهنگی و واقعا درک میکنم درکل هر وقت سریالهای غربی رو دیدم لذت چندانی نبردم چون به جنبه احساس مثل قضیه کتابی بودن نگاه کردن ونمیودنم از نظر من اون شوخ بودن وگرم وصمیمی بودن کشورهای شرقی(بیشتر نه همه شون) رو ندارن و اما در مورد جومونگ هنوز دارم با بابام نگاش میکنم الان شبکه تماشا داره البته سرزمین بادها رو میزاره. و در مورد حماسی بودن اون واین که یادمه بچه که بودم وقتی جومونگ رو نگاه میکردم با دشمنانی خیالیم میجنگیدم یا مثلاً تو نبرد داشتم میمردم و خلاصه از این دیوونه بازیا و هر وقت از دوستام میپرسم میبینم که تنها نبودم
راستی سریال عاشقان ماه رو دیدی؟اونم خیلی جذابه و از لحاظ داستانی خیلی جذابه به نظر من اگه ندیدی حتما ببین
سلام؛
ممنون بابت معرفی، بله سریال عاشقان ماه (Moon Lovers) را هم دیدهام. در موردش خواهم نوشت.
اگر سریالهای خوب دیگری هم میشناسی حتما باهامون به اشتراک بگذار.