فکر میکنم سال سوم دبیرستان بودم. با یکی از دوستانم توی «پارک خلدبرین» قرار گذاشته بودیم. طبق عادت همیشگیام با دوچرخه راهی شدم. چند ساعتی را با هم بودیم. وقتی هوا داشت رو به تاریکی میرفت، خداحافظی کردیم و به سمت خانه حرکت کردم. خانه ما آن زمان، در خیابان «دوازده متری نمازی» ستارخان بود. به «فلکهی سنگی» که رسیدم، وارد خیابان ستارخان شدم. چون که سمت مقابل خیابان عفیفآباد را بیشتر دوست داشتم، رفتم آن سمت خیابان. همان جایی …