من بهتر می‌دانم | تلاشی معیوب

کمی خلوت‌تر شده بود و فعلاً بیمار نداشتم. وارد مطب شد و روبه‌روی من، روی تخت معاینه، نشست؛ و شروع کرد به صحبت کردن. می‌گفت به من زنگ زده‌اند و گفته‌اند تو جز استعدادهای درخشانی! و بیا برای ارشد بخوان. از شایستگی‌هایش تعریف می‌کرد. این که چطور با تلاش خودش، علارغم آن که پارتی‌های زیادی دارد، اینجا استخدام شده است. و در طول صحبت‌هایش، تمام توجهش به «منِ» او بود؛ و در عین حال، می‌خواست بگوید که بسیار فروتن است

فوتر سایت

سایدبار کشویی

آخرین نوشته دوستان من